استفاده از مطالب این بلاگ، تنها با ذکر شناسنامه و نام نویسنده، بلامانع است

استفاده از مطالب این بلاگ، تنها با ذکر شناسنامه و نام نویسنده، بلامانع است
Copyright © leiliemohseni - All rights reserved.

۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

سینما خانه ندارد!



(این متن، ادای دین من است به "خانه ی سینما" که تنها فیلم بلندم در سمتِ بازیگر، را که از کسب پروانه ی نمایش محروم شد و هرگز مجال اکران عمومی نیافت، در خانه ی خویش نمایش داد)


سینما خانه ندارد!
اکشن!
"زمستان است"
و "مینای شهر، خاموش"!
"خاکِ آشنا" آبستن ِ یک "شهرآشوب"

"شارلاتان"، "سوپراستارِ " شهر
هیچکس "قاعده بازی" را خوب نمی داند!
نمی داند با "یک اشتباهِ کوچولو"، "کارناوال ِ مرگ" به راه
می افتد
رویای ِ "دموکراسی،  تو روز روشن" دزدیده می شود

"تبعیدی ها" "دربه درها" چاره ای جز ساختن ِ "خانه ای روی آب" ندارند!
"نسل جادویی": "کیش و مات"!
همانجا "زمان می ایستد"

"وقتی همه خواب بودیم"،
"تسویه حساب" آغاز،
و به "تلافی"ِ "رقص با رویا"
"حکم"ِ "خون بازی" جاری!،  

"درخت گلابی" چوبه ی دار،
"بازنده" "شبانه" از "نوک برج" حلق آویز!
 و"زندانی 707" "قربانی ِ "اعدام" می شود 
"پسران ِ مهتاب" در کشاکش ِ جنگ
"خاکِ سرد" ، "به رنگِ ارغوان"!
"آوازِ گنجشکها" قدغن!
"چهارشنبه سوری" "جرم"!
"همه یک ملت"، "قندِ تلخ" در حلقوم! و
"مزرعه پدری"، چون کفِ دست،
خواب از چشمان ِ "تیغ زن" داروغه ی زشتِ شهر
رخت برمی بندد "وقت چیدن گردوها"،
دندانش از "طلای سرخ"،
"چارچنگولی" به همه چیز چسبیده!

"مادر" "نفس عمیق" می کشد،
"به آهستگی" بغض فرو می خورد
و "نجوا"کنان "بچه های نفت" را
"به نام پدر" قسم می دهد
که با "دستهای خالی"
در پی ِ"یک تکه نان"
رفته است!
سیاستمدارمان،"راننده تاکسی"
در نشست سیاسی ِ پنج نفره مسیرِ ونک-"پارک وی"

"نسل سوخته" "آوازهای سرزمین مادری ام" را
از یاد برده اما هنوز به "تولد یک پروانه" می اندیشد
نامشان:"آشوبگران"!
"بازیچه" " رأی ِ مخفی" می خرد
"رئیس" "حکم" می دهد
"جنایت ِ" "آدمکها" را پایانی نیست
"هامون"، اسیرِ "زندان دیو"
"هنرپیشه" در "زندان زنان"
و ترس" زیرِ پوست شهر" نفس می کشد
"وقتی همه خواب بودند"،
هیچکس نپرسید: "چه کسی امیر را کشت"؟!!
"اعتراض"، "موج مرده" بر "خاکستر سبز"!
"بشارتِ منجی" " برباد رفته"!

"پرده آخر":
"از کنار هم می گذریم"
روزگارِ ما:"سمفونی تاریک"
"آرامش در میان مردگان" هم ممکن نیست!
اینجا "تهِ دنیا"ست
و ما خانه نداریم!
"به همین سادگی"!

"شاید وقتی دیگر"،"یکبار برای همیشه"!


لیلی محسنی
 نوشته شده در4  ژانویه  2012/ 14 دیماه 1390
ساعت:22:22




۵ نظر:

  1. صرفن جهت اطلاع: آخرین فیلم بهمن فرمان‌آرا خاکِ آشنا نیست. خاک‌آشناست. مثل دردآشنا...

    پاسخحذف
  2. محض یادآوری ثانویه بند دوم این نوشته کلن فعل ندارد.

    پاسخحذف
  3. سلام دوست عزیز.بهت تبریک میگم,متن زیبایی را نوشتی.

    پاسخحذف
  4. بسیار نوست و با جسارت نوشته شده.
    سارا جواهری از تهران

    پاسخحذف
  5. هجری قمری، سپاس بابت توجه و نظرتون دوست عزیز

    "خاک آشنا" آگاهانه "خاکِ آشنا" نوشته شده،اگر چه معنی لغوی فیلم کاملا تغییر کرده اما هدفم معنی کلی جمله بود با اشاره به درج نام این فیلم خاص، همانطور که از معانی نام فیلمهای "مینای ِ شهر ِ خاموش" و حتی تا حدودی "دموکراسی تو روز روشن"، در جمله، دگرگونه استفاده شده است.

    در پایان بخش ابتدایی بند دوم که تمام فعل های مستتر "می شود" است، یک "می شود" اضافه کردم چرا که دوگانگی ایی با سبک انتخابی ام در نوشتن این متن ندارد اما بخش میانی را همینگونه با فعل های مستتر در معنی جمله بیشتر می پسندم. به عنوان یک فارغ التحصیل رشته ی ادبیات فارسی، دستور زبان فارسی را می شناسم اگرچه هیچگونه ادعایی در زمینه ی نویسندگی ندارم.

    پیروز و آفتابی باشید
    لیلی محسنی

    پاسخحذف