استفاده از مطالب این بلاگ، تنها با ذکر شناسنامه و نام نویسنده، بلامانع است

استفاده از مطالب این بلاگ، تنها با ذکر شناسنامه و نام نویسنده، بلامانع است
Copyright © leiliemohseni - All rights reserved.

۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

صدای هنر بی ادعای تو را جهان شنید




فرهادی عزیز

این بغض ِ سلامت ِ نوظهور، پیشکش ِ شعورت

که غرور ِ کدر ِ افسرده مان را

جلایی تازه بخشیدی
بوسه می زنم بر اندیشه ی بلندت
هنر ِ فاخر ِ اندیشمندت و اثر زیبا و صادق ِ 
"یک جدایی"ات که خود ِ وصال است و بس!
پس از سالها زیستن در غبار،
رقص ِ اشک های بلورینمان 
در شادی ِ موفقیتِ افتخارانگیزِ جهانی ات،
یادمان آورد که باز هم می شود طعم شادی ِ ملی را چشید 
ملی، صد البته نه از جنس دیوارکشی ِ اینترنتی و صدقه پردازی یارانه ایی!

چه فرقی می کند اگر حسودان و بخل ورزان و بی هنران ِ پرمدعا،
چه فرقی می کند اگر سجاده آبکشان و دست نشانده ها و مخ تکانده ها
فیلم تو را دوست نداشته باشند!
چه فرقی می کند اگر منتقدان ِ حتی بیطرف 
و یا اینطرف و آنطرف! "یک جدایی" را نپسندند!
چه فرقی می کند اگر آنانکه این فیلم را دوست ندارند، 
نداشته باشند! 
چرا که صدای هنرِ بی ادعای تو را جهان شنید!

چه باک اگرسرزنشت می کنند به اینکه
از بدبختی ها و مصائب ایران و ایرانی گفته ایی
که جایی در دل خارجی ها باز کنی!
و چه دورند و چه مغرض!
و چه بد خود را به خواب می زنند،
گویی هرگز در سرزمینشان زندگی نکرده اند!
آیا این تابلوی آشکار خوشبختی نیست که 
پسری هنوز پدرِ پیرِ دچارِ بیماری فراموشی اش را 
به جای سپردن به خانه های سالمندان،
با وجودِ مشکلاتِ فراوان، در خانه ی خود و با عشق نگهداری می کند؟!
آیا وجود رابطه ی خاص و دوستانه ی ترمه و پدر خوشبختی نیست؟!
آیا این خوشبختی نیست که پرستار فقیری 
با وجود شوهری بیکار، فرزندی در کنار 
و فرزندی در راه، شرفش را و اعتقادش را نمی فروشد؟!
و حتی آیا استقلال ِ فکری و شخصیتی ِ زن ایرانی، بله، حتی اگر 
تصمیم گیری برای ِ طلاق یا مهاجرت باشد،
نشانه ی تغییر در روند ِ آگاهی و رشد ِ استقلال ِ
زن، این شهروند درجه دو ِ همیشگی ِ جامعه ی مردسالار ایران نیست؟!
و... و... و...

این شادمانی را در خیابان های اینترنت
و در کوچه پس کوچه های فیس بوک جشن گرفتیم،
آری هوا سرد بود و شهر نیمه خواب و دست های حقیقی در جیب های منتظران ِ ظهور
اما با هم و در کنار هم بودیم و دلمان یکی و با تو بود؛
به ایرانی بودن و داشتن هنرمندی چون تو افتخار می کنیم
که غرور جریحه دار شده مان را التیام بخشیدی
و در زمانه ای که به تاوانِ ندانم کاریها و سم پراکنی ها،
پیکانهای جنگ به سوی ایران نشانه رفته است،
از مردمی گفتی که رویای صلح در سر می پرورانند.



لیلی محسنی / 17 ژانویه 2012 / 27 دیماه 1390
ساعت  2:30 

۱ نظر:

  1. سلام لیلای عزیز!
    وبلاگتو خوندم اما بیش از هر چیزی بک گراندِ وبلاگت یه حس نوستالژیک واسه م داشت
    ممنون

    پاسخحذف